جدول جو
جدول جو

معنی خط جواز - جستجوی لغت در جدول جو

خط جواز(خَطْ طِ جَ)
خطی که برای گذشتن کالا و رونده بگذربانان نویسند و در هند دستک گویند. (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (از آنندراج) :
خط مشکین او که ابجد ماست
بوالهوس را خط جواز شده ست.
صائب (ازآنندراج).
خدایا رخصت پرواز از دام مجازم ده
بهر جا میرود فرمان تو خط جوازم ده.
فصیحی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جَ)
بی اجازه. بدون اجازه. بی رخصت:
بدو پهلوان گفت کای دیوساز
چرا رفتی از نزد من بی جواز؟
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2650)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ رَ)
خطی که بی تأمل خوانده شود و هم چنین رقم خوانا. ناخوان مقابل آن. (آنندراج) :
چنان خط معنیش خوانا فتاد
که هر کور فهم است دانا فتاد.
ظهوری (آنندراج).
صبا سواد چمن را چو نسخه کرد بر آب
بگل نمود که بنگر خط روان مرا.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ جَ / جُو)
خط اول از هفت خط جام جم که خط لب جام باشد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ)
خطهایی که در جام جم است و در غیر این نیز می آید. (آنندراج) :
باده مشک است و زعفران در جام
پس خط جام چون خط طیار.
خاقانی.
تیره شد آب اختران ز آتش روز و می کشد
بر درجات خط جام آب چو آتش اختری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(خِلْ لِ جَ)
گردو را چون به اندازۀ فندقی شود در سرکه افکنند آن سرکه را خل الجوز گویند و در طب بکار آید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خط جوار
تصویر خط جوار
گذر نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جواز
تصویر بی جواز
بدون اجازه و رخصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خط روان
تصویر خط روان
دبیزه خوانا
فرهنگ لغت هوشیار